10 فروردین 1403 | ١٩ رمضان ١٤٤٥

شناسه: 203116

13 دی 1401 09:46

بازدید: 594

دیدگاه: 0

ارسال توسط:

سالروز عروج سردار دل ها؛

پرورش یافتگی در مکتب زلال فاطمی سبب شد تا حاج قاسم به سربازی شجاع و با ذکاوت و تسلیم فرامین ولایت فقیه تبدیل شده و حتی پس از شهادتش، سمبل استکبارستیزی مظلومان و آزادی خواهان باشد.

به گزارش سرویس جهاد و مقاومت رادکانا؛ امروز می‌خواهم از کوه بنویسم از اقتدار و شکوهش، از استواری و مقاومتش. در عرصه گیتی آن چنان محکم و استوار ریشه در خاک دوانده که باد و بوران و ناملایمات روزگار نمی‌تواند رخنه در ابهت و ایستادگی اش ایجاد کند.

من استوارتر از کوه می‌شناسم، پرصلابت تر و محکم‌تر از کوه، آنکه من می‌شناسم انسانی است به ظاهر از جنس خودمان، از گوشت و پوست و استخوان مثل سایر انسان‌ها. چیزی که او را از سایرین متمایز ساخته روح و ایمان نابش است.

این کوه استوار و محکمی که از او می‌گویم از روستای گمنام و ناآشنا در قلب دیار کریمان پا به عرصه حیات گذاشته است، در کودکی در کنار تحصیل و کمک به خانواده شروع به کار کرد، تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف را از همان کودکی آموخت، برایش فرقی نمی‌کرد چه کار و پیشه‌ای را دنبال می‌کند همواره در پی کسب روزی حلال و دوری از انفعال و رخوت بود.

در زمان کودکی همراه بچه‌ها در کوچه پس کوچه‌های روستا بازی می‌کرد و در سکوت صحرا با خدا و زیر آسمان ستاره باران کویر، با فلسفه زندگی آشنا شد.

خبر هجوم دژخیم ددمنش را که به خاک وطن شنید؛ بی تأمل به سوی جبهه‌ها شتافت، کاردانی و ذکاوتش باعث شد در ادامه فعالیتش فرماندهی سپاه کرمان را به عهده بگیرد.

استوار چون کوه و دشمن دژخیمان/ آری این مرد حاج قاسم سلیمانی است

رشادت‌ها و فداکاری اش در جبهه او را چندین بار تا مرز شهادت برده بود اما گویی تقدیر خدای متعال بر خلاف خواسته بود، او قرار بود زمینه‌ساز اتفاقات بزرگ و مهم در آینده شود که خود در آن زمان، از آن بی خبر بود، همواره از اینکه از قافله شهدا جا مانده است حسرت می‌خورد و زمانی که جنگ به پایان رسید این حسرت برایش صدچندان شد، می‌گفت: من تپه به تپه و کوه به کوه دنبال شهادت دویده‌ام.

ایران بعد از جنگ آرام شد و زندگی به شهرها و روستاها برگشت، روح او اما آرامش نداشت.

فراتر از مرزها می‌اندیشید

حاج قاسم فراتر از مرزها می‌اندیشید، مرز انسانیت او محصور در مرزهای فیزیکی نبود؛ از یمن و عراق گرفته تا سوریه و لبنان همواره یا حضور مستقیم داشت یا راهکار و برنامه‌هایش را برای فرماندهان آن دیار ارائه می‌کرد، تا از زیر یوغ استکبار و استبداد خلاصی یابند.

حاج قاسم محصور در مرزهای فیزیکی نبود او مثل رودخانه بود، همواره در جوش و خروش؛ برایش فرقی نمی‌کرد در مسیرش به آنکه بهره می‌رساند هم وطن یا هم دینش باشد.

وی را به باران هم می‌توان تشبیه کرد، بر همه می‌بارید و به همه زندگی می‌بخشید، فارغ از ملیت و مذهب و نژاد و دین.

او هیچ گاه خود را عضو جناح و دسته‌های سیاسی رایج نمی‌دانست، اصل، برایش ولایت فقیه بود و دیگر چیزها را فرع می‌دانست.

استوار چون کوه و دشمن دژخیمان/ آری این مرد حاج قاسم سلیمانی است

از دوستان و یارانش که سوال می‌کنیم خلوص و ساده زیستی و ولایتمداری اش را در رأس خصوصیاتش عنوان می‌کنند، عشق به وطن داشت، می‌گفت: اینجا وطن همه ماست، و همه با هم هموطنیم، با تفکرهای مختلف شاید از نظر ظاهری با عقایدمان مشابه نباشند اما آنها هم مانند فرزندان ما هستند و همه در زیر یک پرچم هستیم.

در مقابل فرزندان شهدا خود را مسئول می‌دانست به بسیاری از آنها سر می‌زد از درس و مدرسه و زندگی شأن می‌پرسید.

میدان حضور فقط صحنه نبرد نبود

در سیل خوزستان که مردم روزها و هفته‌ها محل زندگی خود را ترک کرده بودند یاری‌گر امدادگران در کمک رسانی به سیل و سیل زدگان بود.

در کنار همه این فعالیت‌های مادی او روح و جانش را هم پرورش می‌داد. روح و جانی که وابسته به حضرت زهرا (س) بود. در هر جای دنیا که حضور داشت، ایام شهادت حضرت فاطمه (س) را در فاطمیه کرمان حضور می‌یافت و همواره اشک بر امام حسین (ع) و اهل بیت را سرمایه خود می‌دانست.

با همه این اوصاف، رهبر معظم انقلاب در موردش فرمودند؛ به او (حاج قاسم) القاب ماورایی ندهید او هم انسانی بود که در کنار ما زندگی کرد، در زمان حیات شناخته نشد و آنچه از او مانده همه بعد از شهادتش عیان شده است، مانند او هنوز هم هستند کسانی که ناشناخته مانده‌اند.

آری این مرد قاسم سلیمانی است.

 

انتهای پیام/


نظرات